محمد صادق حاتمی

محمد صادق حاتمی

دست نوشته های محمد صادق حاتمی
محمد صادق حاتمی

محمد صادق حاتمی

دست نوشته های محمد صادق حاتمی

تولد مدیر عزیزمون در آی تی پارس جنوبی پالایشگاه دهم

برای اولین بار در پالایشگاه دهم پارس جنوبی با مدیری آشنا شدم که مانند جلیقه ضد گلوله َ ضد زیرآب زنی هست.یکی از همکاران قدیمی و با تجربه در اینکار رفته بود پیشش تا زیرآب من رو بزنه...  اما مدیرم اون شخص  رو اونجا نگه داشته بود و با من تماس گرفت که برم اتاقش و در مورد اتهاماتی که بهم زدند توضیحاتم رو ارایه بدم و این شد که این مدیر دوست داشتنی به دل من نشست و  باهم آشنا شدیم و تبدیل دوستان نزدیکی شدیم.چرا که قبل از تشریف فرمایی این مدیر تجربه ای مشابه داشتم و بدون بررسی صحت صحبتهای بدخواهانم , مدیر قبلی ,  سه ماه گرم مردادماه تابستون -  من رو به عنوان جریمه فرستاد بالای پشت بوم های سقف های کانکس های داغ پالایشگاه و بعد مشخص شد اشتباه بوده..این مدیر جدید با تجربه بیش از بیست ساله خودش در مدیریت نیروها َ نمونه ای با ارزش و الگویی بیاد ماندنی برای من در ادامه راه تلاش و کوشش روز افزونم خواهد بود و قدرش رو میدونم.برای همه شما رویارویی و آشنایی با  این مدیر رو از خداوند خواهانم و به نظر من هر کدام از ما برای داشتن امید به کار و پیشرفت و همچنین افزایش فاکتور" امید به زندگیمون"  به آشنایی و داشتن همچین مدیر و همکاری حداقل یکبار در زندگی کاریمون نیازمندیم. کلیپ زیر با همکاری دوست خوبم آقای رامین سیدی عزیز از روابط عمومی پالایشگاه گرفته شده  ; در تدارک گرفتن مراسم تولد این مدیر با ارزش.



چند روز پیش یکی از همکارانم که تحت تاثیر اون حرکت ناجوانمردانه همکار با تجربم قرار گرفته بود با حرص به من گفت " حاتمی چرا اینقدر فعالیت میکنی.بگیر یه جا بشین تا باهامون لج نکردند".با شنیدن این حرف مثلا خیرخواهانه از زبان همکار صمیمیم به یاد یه کلیپی افتادم که واقعیتش رو تایید نمیکنم اما دقیقا وضعیت بوجود آمده در محل کار من رو توصیف میکنه. ولی باور کنید که هرگاه بدخواهان و حسودان نسبت به فعالیت ها و خلاقیت ها و موفقیت های من واکنشی درگیرانه نشون میدن َ من رو بیشتر در پیشرفت و پیشبرد اهدافم حریص میکنند تا اونها رو در آرزوی دیدن یک حاتمی منفعل و ساکت همانند یک مغازه دار بیکار نشسته پشت ویترین , بگذارم.من دارای یک ذهن خلاق و قدرتمند در حل مساله هستم و اجازه نمیدم این ذهن بخوابه و پژمرده بشه و با هر ضربه قوی تر به راهم ادامه میدم.

به یاد یکی از مدیران سابقم مهندس میلاد عمویی که ازمن یک سوال چالشی پرسید . " تصور کن در جاده ای در حال رانندگی هستی و اتومبیل دیگری در فاصله نزدیک در  جلوی تو در حال راندن هست و اجازه سبقت به تو نمیدهد.آیا تلاش میکنی  از او سبقت بگیری یا همینطوردر آرامش به راهت ادامه میدی؟" پاسخ دادم که مطمئن باشید از او سبقت میگیرم و بعد از سبقت طوری از او فاصله و پیشی میگیرم که آرزوی دیدن من رو پیدا کنه.
همیشه قدر مدیران و دوستان و همکاران توانا و با تجربه رو بدونید و از خصوصیات خوبشون تمجید کنید.ما آدم ها ایراد گرفتن رو خوب بلدیم و کوچکترین عیب و نقص دیگرون رو با دقت رصد و پیگیری میکنیم...  اما تمجید کردن از آدمهای با ارزش و خوب رو بلد نیستیم.تلاش کنیم متفاوت و متمایز باشیم.
             من لم یکشر المخلوق ,  لم یشکر الخالق